پنجشنبه ۲۷ شهریور ۰۴

موسيقي

معرفي تمامي رشته هاي تحصيلي

تحصيل در رشته هنرهاي نمايشي

۵۵ بازديد

به نظر شما تحصيلات مي تواند ضامن آينده روشن انسان ها شود؟ چند درصد از افراد تحصيل كرده مطابق با رشته خود وارد بازار كار شده اند؟ اين ها سوالاتي هستند كه ممكن است ذهن هر خواننده اي را به خود جذب كند. گاهي اوقات افراد آنقدر درگير درس خواندن و يا شغل هاي خود مي شوند كه موارد مختلفي را به فراموشي مي سپارند. به عنوان مثال تميزي خانه نمونه اي از اين گزينه ها به حساب مي آيد. شما تصور كنيد خانه شما به گونه اي باشد كه حتي نتوانيد در آن قدم بگذاريد. از اين رو اگر خودتان را درگير درس كرده ايد، فراموش نكنيد كه راهكارهايي را براي عدم زمان كافي خود براي رسيدن به كارها در نظر بگيريد. با كليك بر روي عبارت لينك مي توانيد با يك راه حل اساسي روبه رو شويد. همچنين در ادامه مي خواهيم شما را با يكي از رشته هاي پرطرفدار تحت عنوان "هنرهاي نمايشي" آشنا كنيم. پس تا انتهاي مطلب با ما همراه باشيد.

تحصيل در هنرهاي نمايشي 

 

هنرهاي نمايشي به اشكال هنري گفته مي شود كه در آن هنرمندان از صدا ، بدن يا اشيا objects بي جان خود براي انتقال بيان هنري استفاده مي كنند. اين متفاوت از هنرهاي تجسمي است ، زماني كه هنرمندان از رنگ ، بوم يا مواد مختلف براي ايجاد اشيا art هنري فيزيكي يا استاتيك استفاده مي كنند. هنرهاي نمايشي شامل رشته هاي مختلفي است كه در مقابل تماشاگران زنده اجرا مي شوند ، تئاتر ، موسيقي و رقص را القا مي كنند.

رشته هنرهاي نمايشي

تئاتر ، موسيقي ، رقص و دستكاري اشيا و انواع ديگر اجراها در همه فرهنگ هاي بشري وجود دارد. تاريخ موسيقي و رقص مربوط به دوران پيش از تاريخ است در حالي كه مهارت سيرك حداقل مربوط به مصر باستان است. بسياري از هنرهاي نمايشي به صورت حرفه اي اجرا مي شوند. اجرا مي تواند در ساختمانهاي ساخته شده با هدف ، مانند تئاترها و خانه هاي اپرا ، در صحنه هاي فضاي باز در جشنواره ها ، در صحنه هايي در چادرها مانند سيرك ها و خيابان باشد.

اجراي زنده قبل از مخاطب نوعي سرگرمي است. توسعه ضبط صدا و فيلم امكان استفاده خصوصي هنرهاي نمايشي را فراهم كرده است.

هنرهاي نمايشي غالباً بيان احساسات و احساسات فرد است. [1]

مجريان
اجراي هنرمندان در كيوتو ، ژاپن
"مجري" و "مجري" در اينجا هدايت مي شوند. براي ساير كاربردها ، به Performer (ابهام زدايي) مراجعه كنيد.

به هنرمنداني كه در مقابل هنر تماشاگران در هنرهاي نمايشي شركت مي كنند مجري گفته مي شود. از جمله اين موارد مي توان به بازيگران ، كمدين ها ، رقصندگان ، شعبده بازان ، هنرمندان سيرك ، نوازندگان و خوانندگان اشاره كرد. هنرهاي نمايشي نيز توسط كارگران در زمينه هاي مرتبط مانند ترانه سرايي ، رقص و هنرهاي نمايشي پشتيباني مي شود.

معمولاً از مجري كه در بازيگري ، آواز و رقص تبحر دارد ، تهديد سه گانه ياد مي شود. [2] از مثالهاي مشهور هنرمندان تهديد سه گانه تاريخي مي توان به ژن كلي ، فرد آستر ، جودي گارلند و سامي ديويس جونيور اشاره كرد. [2]

مجريان غالباً ظاهر خود را مانند لباس و آرايش صحنه ، نور صحنه و صدا تطبيق مي دهند.
انواع

هنرهاي نمايشي ممكن است شامل رقص ، موسيقي ، اپرا ، تئاتر و تئاتر موسيقي ، جادو ، توهم ، تقليد ، كلمات گفتاري ، عروسك گرداني ، هنرهاي سيرك ، هنرهاي نمايشي باشد.

يك شكل خاص از هنرهاي زيبا نيز وجود دارد كه در آن هنرمندان كارهاي خود را به صورت زنده براي مخاطبان اجرا مي كنند. به اين هنر پرفورمنس مي گويند. بيشتر هنرهاي نمايشي ، نوعي از هنرهاي پلاستيكي را نيز درگير مي كند ، شايد در ايجاد وسايل. در دوران رقص مدرن اغلب از رقص به عنوان يك هنر پلاستيكي ياد مي شد. [3]
تئاتر
مقاله اصلي: تئاتر

تئاتر شاخه اي از هنرهاي نمايشي است كه با بازي در داستان ها در مقابل تماشاگران ، با استفاده از تركيبي از گفتار ، ژست ، موسيقي ، رقص ، صدا و تماشا تماشا مي كند. هر يك يا بيشتر از اين عناصر هنرهاي نمايشي است. تئاتر علاوه بر سبك گفتگوي استاندارد نمايشنامه ها ، اشكال مختلفي مانند نمايشنامه ، نمايش موزيكال ، اپرا ، باله ، توهم ، تقليد ، رقص كلاسيك هند ، كابوكي ، نمايشنامه هاي مادران ، تئاتر بداهه ، كمدي ، پانتوميم و غير متعارف يا اشكال معاصر مانند تئاتر پست مدرن ، تئاتر پس از دراماتيك ، يا هنر نمايش.
برقص

در زمينه هنرهاي نمايشي ، رقص به طور كلي به حركت انسان ، به طور معمول ريتميك و به موسيقي ، كه به عنوان نوعي سرگرمي مخاطب در يك صحنه اجرا استفاده مي شود ، اشاره دارد. تعاريف آنچه رقص را تشكيل مي دهد به محدوديت هاي اجتماعي ، فرهنگي ، زيبايي شناختي ، هنري و اخلاقي وابسته است و از حركات عملكردي (مانند رقص محلي) تا تكنيك هاي مجازي ، مجازي مانند باله را شامل مي شود. [4]

شكل مدرن ديگري از رقص وجود دارد كه در قرن نوزدهم تا بيستم با نام سبك رقص آزاد به وجود آمد. اين شكل از رقص براي ايجاد يك شخصيت هماهنگ ساخته شده بود كه شامل ويژگي هايي مانند آزادي جسمي و روحي بود. ايزادورا دانكن اولين زن رقاصي بود كه در مورد "زن آينده" بحث كرد و با استفاده از ايده نيچه "ذهن برتر در ذهن آزاد" بردار جديدي از رقص را توسعه داد. [5]

رقص انگيزه اي قدرتمند است ، اما هنر رقص آن انگيزه اي است كه توسط مجريان ماهر به چيزي هدايت مي شود كه به شدت بيان مي شود و ممكن است تماشاگراني را كه تمايلي به رقصيدن خود ندارند ، خوشحال كند. اين دو مفهوم از هنر رقص - رقص به عنوان انگيزه اي قدرتمند و رقص به عنوان هنري با مهارت كوروگرافي كه عمدتاً توسط افراد حرفه اي انجام مي شود - دو مهمترين ايده اتصال دهنده هستند كه با در نظر گرفتن موضوع مورد بررسي قرار مي گيرند. در رقص ، ارتباط بين اين دو مفهوم نسبت به برخي هنرهاي ديگر قويتر است و هيچ يك بدون ديگري وجود ندارد. [4]

رقص ، هنر رقصيدن است و به شخصي كه اين هنر را انجام مي دهد ، طراح رقص مي گويند.
موسيقي
مقاله اصلي: موسيقي

موسيقي نوعي هنر است كه تركيب صدا ، ريتم و پويا را براي ايجاد صدا ايجاد مي كند. مي توان آن را با استفاده از انواع ابزارها و سبك ها اجرا كرد و به ژانرهايي مانند فولكلور ، جاز ، هيپ هاپ ، پاپ و راك و ... تقسيم مي شود. به عنوان يك فرم هنري ، موسيقي مي تواند در قالب هاي زنده يا ضبط شده وجود داشته باشد و مي تواند برنامه ريزي شود يا بداهه
سوفوكل ، همانطور كه در خانواده نورديسك به تصوير كشيده شده است.

از آنجا كه موسيقي يك هنر پروتئيني است ، به راحتي با كلمات آهنگ هماهنگ مي شود همانطور كه حركات فيزيكي در رقص انجام مي شود. بعلاوه ، اين توانايي شكل دادن به رفتارهاي انسان را دارد كه بر احساسات ما تأثير مي گذارد. [6]
تاريخ
هنرهاي نمايشي غربي

با شروع قرن 6 پيش از ميلاد ، دوره كلاسيك اجراي هنر در يونان آغاز شد و شاعران تراژدي مانند سوفوكل اين دوره را آغاز كردند. اين شاعران نمايشنامه هايي مي نوشتند كه در بعضي موارد ، رقص را در بر مي گرفت (نگاه كنيد به اوريپيدس). دوره هلنيستي استفاده گسترده از كمدي را آغاز كرد.

با اين حال ، با شروع عصر تاريكي ، تا قرن 6 ميلادي ، هنرهاي نمايشي غربي تا حد زيادي پايان يافته بود. بين قرن 9 و 14 ميلادي ، اجراي هنر در غرب محدود به مصوبات تاريخي مذهبي و نمايشنامه هاي اخلاقي بود كه توسط كليسا در جشن روزهاي مقدس و ساير وقايع مهم برگزار مي شد.
رنسانس
مقاله اصلي: رنسانس

در قرن پانزدهم هنرهاي نمايشي ، همراه با هنرها به طور كلي ، با آغاز دوره رنسانس در ايتاليا و پخش در سراسر اروپا ، احيا شد ، برخي از آنها شامل رقص بودند ، كه اجرا شد و Domenico da Piacenza اولين استفاده از اين اصطلاح را به خود اختصاص داد ballo (در De Arte Saltandi et Choreas Ducendi) به جاي danza (رقص) براي بالتي يا بالي خود. اين اصطلاح سرانجام به باله تبديل شد. تصور مي شود كه اولين باله في نفسه Ballet Comedy de la Reine (1581) بالتازار دو بوژول باشد.
گروه Commedia dell'arte on a wagon ، توسط Jan Miel ، 1640

در اواسط قرن شانزدهم ، كمديا دلارته با استفاده از بداهه پردازي در اروپا محبوب شد. در اين دوره همچنين معرفي ماسك اليزابت ، شامل موسيقي ، رقص و لباس هاي مجلل و همچنين شركت هاي نمايشي حرفه اي در انگلستان. نمايشنامه هاي ويليام شكسپير در اواخر قرن شانزدهم از اين كلاس جديد از عملكرد حرفه اي شكل گرفت.

در سال 1597 ، اولين اپرا ، Dafne اجرا شد و در طول قرن 17 ، اپرا به سرعت به سرگرمي انتخابي اشراف در بيشتر اروپا و سرانجام براي تعداد زيادي از مردم ساكن در شهرها و شهرهاي سراسر اروپا تبديل شد.
عصر مدرن

معرفي طاق نمايي در ايتاليا در قرن هفدهم شكل تئاتر سنتي را ايجاد كرد كه تا امروز نيز ادامه دارد. در همين حال ، در انگليس ، پوريتان ها بازي را ممنوع كردند و اين باعث متوقف شدن هنرهاي نمايشي شد كه تا سال 1660 ادامه يافت. پس از آن ، زنان در نمايش هاي فرانسوي و انگليسي ظاهر شدند. فرانسوي ها دستورالعمل رسمي رقص را در اواخر قرن هفدهم ارائه دادند.

در همين زمان است كه اولين نمايش ها در مستعمرات آمريكا اجرا مي شوند.

در طول قرن هجدهم ، معرفي بوفه محبوب اپرا اپرا را به عنوان شكلي از عملكرد قابل دسترسي ، به توده مردم آورد. «ازدواج فيگارو» و «دون جيوواني» ساخته موتزارت از بناهاي تاريخي اپراي اواخر قرن هجدهم است.

در آغاز قرن نوزدهم ، بتهوون و جنبش رمانتيك دوره جديدي را آغاز كردند كه ابتدا به تماشاي نمايش بزرگ اپرا و سپس به درام هاي موسيقي جوزپه وردي و Gesamtkunstwerk (اثر هنري كل) اپراهاي ريچارد منجر شد. واگنر مستقيماً به موسيقي قرن بيستم منتهي مي شود.

قرن نوزدهم دوره رشد هنرهاي نمايشي براي همه طبقات اجتماعي ، پيشرفتهاي فني مانند ورود چراغ گاز به تئاتر ، بورلسك ، رقص مينسرل و تئاترهاي متنوع بود. در باله ، زنان در هنر قبلاً تحت سلطه مردان پيشرفت زيادي مي كنند.
ايسادورا دانكن ، يكي از توسعه دهندگان رقص آزاد.

رقص مدرن در اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن 20 در پاسخ به محدوديت هاي باله سنتي آغاز شد.

«سيستم» كنستانتين استانيسلاوسكي انقلابي در بازيگري در اوايل قرن بيستم ايجاد كرد و تا امروز نيز تأثير عمده اي بر بازيگران صحنه و نمايش دارد. در اين دوره هم امپرسيونيسم و ​​هم رئاليسم مدرن به صحنه وارد شدند.

ورود فيلم هاي Ballets Russes (1909–1909) ساخته سرگئي دياگيلف انقلابي در باله و هنرهاي نمايشي به طور كلي در سرتاسر جهان غرب ايجاد كرد ، مهمتر از همه با تأكيد دياگيلف بر همكاري ، كه طراحان رقص ، رقصندگان ، طراحان صحنه ها ، آهنگسازان و موسيقي دانان را براي احياي مجدد و انقلابي در باله. بسيار پيچيده است.

با اختراع فيلم سينمايي در اواخر قرن نوزدهم توسط توماس اديسون و رشد صنعت فيلمبرداري در هاليوود در اوايل قرن 20 ، فيلم به يك رسانه اجرايي غالب در طول قرن هاي 20 و 21 تبديل شد.

ريتم و بلوز ، يك پديده فرهنگي آمريكاي سياه ، در اوايل قرن 20 مورد توجه قرار گرفت. تحت تأثير قرار گرفتن طيف وسيعي از سبك هاي موسيقي محبوب بعدي در سطح بين المللي.

در دهه 1930 ، ژان روزنتال آنچه را كه به نور صحنه مدرن تبديل مي شود ، معرفي كرد و ماهيت صحنه را به عنوان پديده اي در برادوي در ايالات متحده تغيير داد.
پس از جنگ

هنرهاي نمايشي پس از جنگ جهاني دوم با تجديد حيات باله و اپرا در جهان غرب برجسته شد.
اجراي تئاتر خياباني مدرن در La Chaux-de-Fonds

پست مدرنيسم در هنرهاي نمايشي تا حدود زيادي بر دهه 1960 تسلط داشت. [نياز به منبع]
هنرهاي نمايشي شرقي

خاورميانه

اولين رويداد نمايشي ضبط شده به سال 2000 قبل از ميلاد با نمايش هاي پرشور مصر باستان برمي گردد. اين داستان از خداي اوزيريس هر ساله در جشنواره هايي در سراسر تمدن اجرا مي شد كه آغاز شناخته شده اي از رابطه طولاني بين تئاتر و دين بود.

مشهورترين اشكال تئاتر در جهان اسلام قرون وسطايي تئاتر عروسكي (كه شامل عروسك هاي دستي ، نمايش هاي سايه اي و محصولات ماريوت) بود و نمايش هاي زنده شور معروف به تعزيه ، كه در آن بازيگران قسمت هاي ديگري از تاريخ مسلمانان را بازي مي كنند. به ويژه نمايشنامه هاي شيعه اسلامي حول محور شهيد (شهادت) پسران علي حسن بن علي و حسين بن علي مي چرخيد. نمايشنامه هاي سكولار زنده معروف به اخراجا بودند كه در ادبيات ادب قرون وسطي ضبط مي شدند ، هرچند كمتر از تئاتر عروسكي و تعزيه رايج بودند. [7]
ايران

در ايران اشكال ديگري از وقايع نمايشي مانند ناگالي (روايت داستان) ، ٰ Ru-Howzi ، سياه بازي ، پرده خاني ، ماركه گير وجود دارد.
هند
رقص كلاسيك هند بهاراتاناتيام از تاميل نادو آغاز شد
رقص محلي Gotikua يكي از اجراهاي شناخته شده است كه توسط تمام گروه هاي پسران با لباس زنانه هندي Saree انجام مي شود
مقالات اصلي: تئاتر در هند و درام سانسكريت

تئاتر و نمايش هاي مردمي را مي توان در آيين گرايي مذهبي اقوام ودايي در هزاره 2 قبل از ميلاد جستجو كرد. اين تئاتر عاميانه گذشته مه آلود با رقص ، غذا ، آيين گرايي ، به علاوه تصويري از وقايع زندگي روزمره آميخته بود. آخرين عنصر باعث خاستگاه تئاتر كلاسيك دوره هاي بعدي شد. بسياري از مورخان ، به ويژه D. D. غير مجاز مي باشدambi ، Debiprasad ********topadhyaya ، Adya Rangacharaya ، و غيره به رواج آيين گرايي در ميان قبايل هندوآريايي اشاره كرده اند كه در آن برخي از اعضاي قبيله طوري رفتار مي كردند كه گويي حيوانات وحشي هستند و برخي ديگر شكارچي هستند. كساني كه مانند پستانداران مانند بز ، گاوميش ، گوزن شمالي ، ميمون و ... عمل مي كردند توسط كساني كه نقش شكارچيان را بازي مي كردند تعقيب شدند.

بهاراتا موني (fl. قرن 5 تا 2 قبل از ميلاد) نويسنده باستاني هندي بود كه بيشتر به خاطر نوشتن Natya Shastra of Bharata معروف است ، رساله اي نظري درباره هنرهاي نمايشي هند ، از جمله تئاتر ، رقص ، بازيگري و موسيقي كه با ارسطو مقايسه شده است. شعر بهاراتا اغلب به عنوان پدر هنرهاي نمايشي هند شناخته مي شود. به نظر مي رسد ناتيا شسترا اولين تلاش وي براي توسعه تكنيك يا بهتر بگوييم هنر نمايش دراماتيك به روشي سيستماتيك است. Natya Shastra به ما مي گويد نه تنها آنچه كه بايد در يك درام به تصوير كشيده شود ، بلكه نحوه انجام تصوير را نيز به ما مي گويد. درام ، همانطور كه بهاراتا موني مي گويد ، تقليد از مردان و كارهاي آنها است (لوكا-وريتي). از آنجا كه مردان و كارهاي آنها بايد در صحنه احترام گذاشته شوند ، بنابراين درام در زبان سانسكريت نيز با اصطلاح roopaka شناخته مي شود ، كه به معناي به تصوير كشيدن است.

رامايانا و مهاباراتا را مي توان اولين نمايشنامه هاي شناخته شده دانست كه در هند به وجود آمده اند. اين حماسه ها الهام بخش اولين نمايشنامه نويسان هندي بود و آنها اين كار را حتي امروز مي كنند. نمايشنامه نويسان هندي مانند باهاسا در قرن 2 قبل از ميلاد نمايشنامه هايي نوشتند كه به شدت از رامايانا و مهاباراتا الهام گرفته شده اند.

Kālidāsa در قرن اول قبل از ميلاد ، مسلماً بزرگترين دراماتيك هند باستان در نظر گرفته مي شود. سه نمايشنامه مشهور عاشقانه كه توسط Kālidāsa نوشته شده است: آخرين مورد از يك داستان در Mahabharata الهام گرفته شده است و مشهورترين آن است. اولين بار بود كه به انگليسي و آلماني ترجمه شد. در مقايسه با بههاسا ، كه به شدت از حماسه ها بهره مي برد ، كليدسا را ​​مي توان يك نمايشنامه نويس اصيل دانست.

نمايشنامه نويسي بزرگ بعدي هند بهابابوتي (حدود قرن 7) بود. گفته مي شود وي سه نمايشنامه زير را نوشته است: Malati-Madhava ، Mahaviracharita و Uttar Ramacharita. در ميان اين سه ، دو پوشش آخر بين آنها ، كل حماسه رامايانا است. هارشا امپراطور قدرتمند هند (606–648) با نوشتن سه نمايشنامه كمدي Ratnavali ، Priyadarsika و درام بودايي ناگاناندا اعتبار دارد. بسياري ديگر از دراماتورژي ها نيز در قرون وسطي پيروي مي كردند.

بسياري از اشكال هنري نمايشي در قسمت جنوبي هند وجود داشت ، كرالا چنين كشوري با انواع مختلف هنر مانند كودياتاتام ، نانگياركووتو ، كاتاكالي ، چكيار كووتو ، تيراياتام و بسياري از هنرمندان برجسته مانند Painkulam Raman Chakyar و ديگران وجود دارد.
چين

در اوايل 1500 سال قبل از ميلاد در زمان سلسله شانگ به سرگرمي هاي نمايشي در چين اشاره شده است. آنها اغلب شامل موسيقي ، دلقك و نمايش هاي آكروباتيك بودند.

سلسله تانگ گاهي اوقات به عنوان "عصر 1000 سرگرمي" شناخته مي شود. در طول اين دوران ، امپراطور ژوانزونگ يك مدرسه بازيگري را ايجاد كرد كه به عنوان بچه هاي باغ گلابي شناخته مي شد و درام را توليد مي كرد كه اساساً موسيقي بود.

در دوران سلسله هان ، نمايش عروسكي سايه براي اولين بار به عنوان يك شكل شناخته شده تئاتر در چين ظهور كرد. عروسك هاي سايه اي دو شكل متمايز داشتند ، جنوب كانتوني و شمالي پكنژ. اين دو سبك با روش ساخت عروسك ها و موقعيت قرار گرفتن ميله ها روي عروسك ها از يكديگر متفاوت بودند ، در مقابل نوع بازي عروسك ها متفاوت بود. هر دو سبك به طور كلي نمايشنامه هايي را به تصوير مي كشيدند كه ماجراجويي و خيالي بزرگ را به تصوير مي كشد ، به ندرت از اين شكل تئاليزه براي تبليغات سياسي استفاده مي شد. عروسك هاي سايه اي كانتوني از اين دو بزرگتر بودند. آنها با استفاده از چرم ضخيم ساخته شده اند كه سايه هاي قابل توجهي ايجاد مي كنند. رنگ نمادين نيز بسيار شايع بود. يك چهره سياه نمايانگر صداقت ، و يك قرمز شجاعت است. ميله هاي مورد استفاده براي كنترل عروسك هاي كانتوني عمود بر سر عروسك ها متصل مي شدند. بنابراين ، هنگام ايجاد سايه ، آنها توسط مخاطب ديده نمي شوند. عروسك هاي Pekingese ظريف تر و كوچكتر بودند. آنها از چرم نازك و شفافي كه معمولاً از شكم الاغ گرفته مي شود ، ايجاد شده اند. آنها با رنگهاي زنده رنگ آميزي شده اند ، بنابراين سايه اي بسيار رنگارنگ ايجاد مي كنند. ميله هاي نازكي كه حركات آنها را كنترل مي كردند به يقه چرمي در گردن عروسك متصل بودند. ميله ها به موازات اجسام عروسك خيمه شب بازي مي گرفتند و سپس با زاويه نود درجه مي چرخيدند تا به گردن متصل شوند. در حالي كه اين ميله ها هنگام انداختن سايه قابل مشاهده بودند ، آنها خارج از سايه عروسك قرار مي گرفتند. بنابراين آنها در شكل شكل دخالت نمي كنند. ميله ها به گردن متصل مي شوند تا استفاده از چندين سر با يك بدن را تسهيل كنند. هنگامي كه از سرها استفاده نمي شد ، آنها را در يك كتاب ماسلين يا جعبه پارچه اي نگهداري مي كردند. سرها هميشه شب برداشته مي شد. اين مطابق با خرافات قديمي بود كه اگر دست نخورده باقي بماند ، عروسك ها شب زنده مي آيند. برخي از عروسك گردان ها تا آنجا پيش رفتند كه سرها را در يك كتاب و اجساد را در كتاب ديگر ذخيره مي كردند تا احتمال احيا مجدد عروسك ها را بيشتر كاهش دهند. گفته مي شود عروسك گرداني سايه قبل از تبديل شدن به ابزاري براي دولت ، در قرن يازدهم به بالاترين نقطه رشد هنري خود رسيده است.

در سلسله سونگ ، نمايشنامه هاي معروف بسياري شامل آكروبات و موسيقي وجود داشت. اينها در سلسله يوان به شكل پيچيده تري با ساختار چهار يا پنج كنش توسعه يافتند. نمايش درام يوان در سرتاسر چين گسترش يافت و به اشكال مختلف منطقه اي تنوع يافت ، معروف ترين آن اپراي پكن است كه امروزه نيز محبوب است.
تايلند
اطلاعات بيشتر: Ramakien
هانومان روي ارابه خود ، صحنه اي از Ramakien در Wat Phra Kaew ، بانكوك

در تايلند از قرون وسطي رسم بود كه نمايشنامه هايي را بر اساس طرح هايي كه از حماسه هاي هند برگرفته مي شود ، به صحنه مي برد. به طور خاص ، نسخه تئاتري حماسه ملي تايلند Ramakien ، نسخه اي از Ramayana هند ، حتي امروز در تايلند محبوب است.
كامبوج
در كامبوج ، كتيبه هايي كه به قرن 6 ميلادي برمي گردند ، شواهدي از رقصندگان در يك معبد محلي و استفاده از عروسك براي نمايش هاي مذهبي را نشان مي دهد. در پايتخت باستان انگكور وات ، داستان هايي از حماسه هاي هند رامايانا و مهاباراتا بر روي ديوارهاي معابد و كاخ ها حك شده است. نقش برجسته هاي مشابه در Borobudur اندونزي يافت مي شود.