در بيان دوگانگي مصنوعي زباني در مقابل دوگانگي تحليلي / منزوي ، اكنون انگليسي مانند چيني (史 در مقابل) كلمات جداگانه اي را براي تاريخ بشر و به طور كلي داستان سرايي تعيين مي كند. در زبان هاي آلماني ، فرانسوي و اكثر زبان هاي آلماني و رومانيايي مدرن ، كه كاملاً مصنوعي هستند و بسيار متمركز هستند ، همان كلمه هنوز هم به معناي "تاريخ" و "داستان" استفاده مي شود. مورخ به مفهوم "پژوهشگر تاريخ" از سال 1531 تأييد شده است. در تمام زبانهاي اروپايي ، تاريخچه اساسي هنوز هم به معناي "آنچه با مردان اتفاق افتاده است" و هم "مطالعه علمي اتفاق افتاده" ، معناي اخير استفاده مي شود گاهي اوقات با يك حرف بزرگ يا كلمه تاريخ نويسي متمايز مي شود. صفت تاريخي از سال 1661 و تاريخي از سال 1669 تصديق شده است.
شرحمورخان در متن زمان خودشان ، و با توجه به ايده هاي غالب فعلي در مورد چگونگي تفسير گذشته ، مي نويسند و گاهي براي تهيه درس هايي براي جامعه خود مي نويسند. به قول بنديتو كروچه ، "همه تاريخ ، تاريخ معاصر است". تاريخ با شكل گيري "گفتمان واقعي گذشته" از طريق توليد روايت و تحليل وقايع گذشته مربوط به نژاد بشر تسهيل مي شود. رشته مدرن تاريخ به توليد نهادي اين گفتار اختصاص يافته است.
تمام وقايعي كه به شكل معتبر به خاطر سپرده مي شوند و حفظ مي شوند ، سوابق تاريخي را تشكيل مي دهند. وظيفه گفتمان تاريخي شناسايي منابعي است كه مي توانند با استفاده از آن به توليد گزارش هاي دقيق گذشته كمك كنند. بنابراين ، بايگاني بايگاني مورخ در نتيجه محفوظ ماندن بايگاني كلي تر با بي اعتبار كردن استفاده از برخي متون و اسناد (با جعل ادعاهاي آنها براي نشان دادن "گذشته واقعي") است. بخشي از نقش مورخ استفاده ماهرانه و عيني از منابع عظيم گذشته است كه اغلب در بايگاني ها يافت مي شود. روند خلق يك روايت ناگزير باعث ايجاد سكوت مي شود زيرا مورخان رويدادهاي مختلف گذشته را به ياد مي آورند يا بر آن تأكيد مي كنند.
مطالعه تاريخ گاهي به عنوان بخشي از علوم انساني و گاهي به عنوان بخشي از علوم اجتماعي طبقه بندي شده است. همچنين مي تواند به عنوان پلي بين اين دو ناحيه گسترده ديده شود كه شامل روش شناسي از هر دو است. برخي از مورخان جداً از طبقه بندي يكي يا ديگري پشتيباني مي كنند. در قرن بيستم ، مورخ فرانسوي ، فرناند برادل ، با استفاده از رشته هاي خارج مانند اقتصاد ، مردم شناسي و جغرافيا در مطالعه تاريخ جهاني ، انقلابي در مطالعه تاريخ ايجاد كرد.
به طور سنتي ، مورخان وقايع گذشته را چه به صورت كتبي و چه با انتقال يك سنت شفاهي ثبت كرده اند و سعي كرده اند از طريق مطالعه اسناد مكتوب و روايات شفاهي به س questionsالات تاريخي پاسخ دهند. از آغاز ، مورخان از منابعي مانند بناهاي تاريخي ، كتيبه ها و تصاوير نيز استفاده كرده اند. به طور كلي ، منابع دانش تاريخي را مي توان به سه دسته تقسيم كرد: آنچه نوشته شده است ، آنچه گفته مي شود و آنچه از نظر جسمي حفظ شده است ، و مورخان اغلب با هر سه مشورت مي كنند. اما نوشتن نشانه اي است كه تاريخ را از آنچه در گذشته آمده جدا مي كند.
باستان شناسي به ويژه در كشف مكان ها و اشيا buried دفن شده ، كه به مطالعه تاريخ كمك مي كنند ، كمك مي كند. يافته هاي باستان شناسي به ندرت تنها هستند و منابع روايي مكمل كشفيات آن است. روش ها و رويكردهاي باستان شناسي مستقل از حوزه تاريخ است. "باستان شناسي تاريخي" شاخه خاصي از باستان شناسي است كه غالباً نتيجه گيري خود را با نتايج منابع متني معاصر در تضاد قرار مي دهد. به عنوان مثال ، مارك لئونه ، كاوشگر و مفسر آناپوليس تاريخي ، مريلند ، آمريكا ، كوشيده است تا تناقض بين اسناد متني ايده آل "آزادي" و سوابق مادي را نشان دهد ، نشانگر مالكيت بردگان و نابرابري هاي ثروت است كه توسط مطالعه كل محيط تاريخي.روشهاي مختلفي براي سازماندهي تاريخ وجود دارد ، از جمله به ترتيب زماني ، فرهنگي ، سرزميني و موضوعي. اين تقسيمات از يكديگر جدا نيستند و تقاطعهاي مهم اغلب وجود دارند. ممكن است مورخان خود را به موارد بسيار خاص و بسيار كلي نگران كنند ، اگرچه گرايش مدرن به سمت تخصص گرايي بوده است. منطقه اي به نام Big History در برابر اين تخصص مقاومت مي كند و به دنبال الگوها يا روندهاي جهاني است. تاريخ اغلب با برخي اهداف عملي يا نظري مورد مطالعه قرار گرفته است ، اما ممكن است از روي كنجكاوي فكري ساده نيز مورد مطالعه قرار گيرد.
تاريخ و پيش از تاريختاريخ جهان خاطره تجربه گذشته Homo sapiens sapiens در سراسر جهان است ، زيرا اين تجربه عمدتا در سوابق مكتوب حفظ شده است. منظور از مورخان "پيش از تاريخ" ، بازيابي دانش گذشته در منطقه اي است كه هيچ سابقه مكتوبي وجود ندارد ، يا نوشتن يك فرهنگ قابل درك نيست.
شنبه ۰۴ بهمن ۹۹ ۲۲:۰۵ ۱۸ بازديد
تا كنون نظري ثبت نشده است