نظريه ماركسي
نظريه ماركسيستي ماترياليسم تاريخي اين نظريه را مطرح مي كند كه جامعه اساساً توسط شرايط مادي در هر زمان تعيين مي شود - به عبارت ديگر ، روابطي كه مردم با يكديگر براي برآورده ساختن نيازهاي اساسي مانند تغذيه ، لباس و مسكن خود و خانواده هايشان دارند . به طور كلي ، ماركس و انگلس ادعا كردند كه پنج مرحله متوالي از توسعه اين شرايط مادي در اروپاي غربي را شناسايي كرده اند. تاريخ نگاري ماركسيستي زماني در اتحاد جماهير شوروي يك امر ارتدوكسي بود ، اما از زمان فروپاشي كمونيسم در آنجا در سال 1991 ، ميخائيل كروم مي گويد كه اين مقاله به حاشيه دانش پژوهي كاهش يافته است.
كاستي هاي بالقوه در توليد تاريخبسياري از مورخان معتقدند كه توليد تاريخ با تعصب فراوان است زيرا وقايع و واقعيت هاي شناخته شده در تاريخ را مي توان به طرق مختلف تفسير كرد. كنستانتين فاسولت اظهار داشت كه تاريخ با سكوت خود با سياست در ارتباط است. "يك ديدگاه مشترك دوم در مورد پيوند تاريخ و سياست بر اين اساس استوار است كه مورخان اغلب تحت تأثير سياست قرار مي گيرند." از تاريخ كه فراموش مي شود ، ممكن است بخشي عمدي از يك استراتژي داستاني باشد كه نحوه يادآوري مناطق تاريخ را حكم مي كند. حذف تاريخي مي تواند از بسياري جهات اتفاق بيفتد و تأثير بسزايي در سوابق تاريخي داشته باشد. همچنين مي توان به طور تصادفي اطلاعات را حذف يا كنار گذاشت. مورخان اصطلاحات متعددي ابداع كرده اند كه عمل حذف اطلاعات تاريخي را توصيف مي كند ، از جمله: "خاموش كردن" ، "حافظه انتخابي" و پاك كردن. گردا لرنر ، مورخ قرن بيستم كه بيشتر كارهاي خود را معطوف به حذف هاي تاريخي مربوط به زنان و دستاوردهاي آنها بود ، درباره تأثير منفي اين موارد بر گروه هاي اقليت توضيح داد.
ويليام كرونون ، مورخ محيط زيست ، سه راه براي مقابله با سوگيري و اطمينان از روايت هاي معتبر و دقيق پيشنهاد كرد: روايت ها نبايد با واقعيت شناخته شده مغايرت داشته باشند ، بايد از نظر اكولوژيكي (مخصوصاً براي تاريخ محيط زيست) برخوردار باشند ، و اثر منتشر شده بايد توسط جامعه محققان و ساير مورخان بررسي شود تا اطمينان حاصل شود مسئوليت.
زمينه هاي تحصيلدوره هامطالعه تاريخي غالباً روي وقايع و تحولاتي متمركز است كه در بلوك هاي زماني خاصي اتفاق مي افتند. مورخان نام اين دوره هاي زماني را مي گذارند تا اجازه دهند "ايده هاي سازمان يافته و تعميم طبقه بندي" توسط مورخان مورد استفاده قرار گيرد. اسامي داده شده به يك دوره مي توانند با توجه به موقعيت جغرافيايي متفاوت باشند ، همچنين تاريخ شروع و پايان يك دوره خاص. قرن ها و دهه ها معمولاً دوره هاي مورد استفاده هستند و زماني كه آنها نشان مي دهند بستگي به سيستم دوستيابي مورد استفاده دارد. بيشتر دوره ها به صورت گذشته نگر ساخته مي شوند و بنابراين قضاوت هاي ارزشي راجع به گذشته را منعكس مي كنند. نحوه ساخت دوره ها و نام هايي كه به آنها داده مي شود مي تواند بر نحوه مشاهده و مطالعه تأثير بگذارد.
دوره ي پيش از تاريخرشته تاريخ به طور كلي ماقبل تاريخ را به باستان شناسان واگذار مي كند ، آنها مجموعه ها و ابزارهاي تئوري كاملاً متفاوتي دارند. روش معمول براي دوره بندي گذشته هاي دور ماقبل تاريخ ، در باستان شناسي ، تكيه بر تغيير در فرهنگ و فناوري مواد ، مانند عصر حجر ، عصر مفرغ و عصر آهن و زيرمجموعه هاي آنها نيز بر اساس سبك هاي مختلف بقاياي مواد است. در اينجا پيش از تاريخ به يك سري "فصل" تقسيم شده است تا دوره هاي تاريخ نه تنها در يك تقويم نسبي بلكه گاهشماري روايي نيز گسترش يابد. اين محتواي روايي مي تواند به صورت تفسير عملكردي-اقتصادي باشد. با اين وجود دوره بندي وجود دارد كه اين جنبه روايي را ندارد و عمدتاً به تقويم نسبي متكي است و بنابراين معناي خاصي ندارد.علي رغم پيشرفت در دهه هاي اخير توانايي در استفاده از تاريخ گذاري راديوكربن و ساير روش هاي علمي براي دادن تاريخ واقعي براي بسياري از سايت ها يا آثار باستاني ، به نظر مي رسد كه اين طرح هاي از مدتها قبل همچنان مورد استفاده قرار مي گيرند. در بسياري از موارد فرهنگ هاي همسايه با نوشتن برخي از فرهنگ هاي بدون آن را باقي گذاشته اند ، كه ممكن است مورد استفاده قرار گيرد. با اين وجود ، دوره بندي به عنوان يك چارچوب كامل در نظر گرفته نمي شود و در يك توضيح توضيح مي دهد كه "تغييرات فرهنگي به راحتي در مرزهاي دوره بندي شروع و متوقف نمي شوند" و همچنين مسيرهاي مختلف تغيير نيز مورد نياز است تا به تنهايي قبل از آنها مورد مطالعه قرار گيرند. با پديده هاي فرهنگي در هم آميخته شوند.
موقعيت هاي جغرافيايي
موقعيت هاي خاص جغرافيايي مي تواند اساس مطالعه تاريخي باشد ، به عنوان مثال ، قاره ها ، كشورها و شهرها. درك دليل وقايع تاريخي مهم است. براي اين كار ، مورخان اغلب به جغرافيا روي مي آورند. به گفته ژول ميشلت در كتاب Histoire de France (1833) ، "به نظر نمي رسد مردم ، مبناي تاريخ ، روي هوا در حال راه رفتن باشند".