پنجشنبه ۲۷ شهریور ۰۴

رشته تحصيلي دانشگاهي روانشناسي

معرفي تمامي رشته هاي تحصيلي

رشته تحصيلي دانشگاهي روانشناسي

۳۶ بازديد

رشته تحصيلي روانشناسي

روانشناسي علم ذهن و رفتار است. روانشناسي شامل بررسي پديده هاي آگاهانه و ناخودآگاه و همچنين احساس و فكر است. اين يك رشته دانشگاهي با دامنه بسيار زياد است. روانشناسان به دنبال درك ويژگي هاي ظهور مغز و انواع پديده هاي مرتبط با آن ويژگي هاي ظهور هستند و از اين طريق به گروه علمي عصبي وسيع تري از محققان مي پيوندند. به عنوان يك علوم اجتماعي ، هدف آن درك افراد و گروه ها با ايجاد اصول كلي و تحقيق در مورد موارد خاص است. [1] [2] در اين زمينه ، يك متخصص يا پژوهشگر حرفه اي روان شناس ناميده مي شود و مي تواند به عنوان يك دانشمند اجتماعي ، رفتاري يا شناختي طبقه بندي شود. روانشناسان تلاش مي كنند نقش عملكردهاي ذهني را در رفتارهاي فردي و اجتماعي درك كنند ، در عين حال فرآيندهاي فيزيولوژيكي و بيولوژيكي را كه اساس عملكردها و رفتارهاي شناختي است بررسي مي كنند. روانشناسان رفتار و فرآيندهاي ذهني ، از جمله ادراك ، شناخت ، توجه ، احساسات ، هوش ، تجربيات ذهني ، انگيزه ، عملكرد مغز و شخصيت را كشف مي كنند. اين امر به تعامل بين افراد مانند روابط بين فردي ، از جمله تاب آوري روانشناختي ، تاب آوري خانواده و ساير زمينه ها گسترش مي يابد. روانشناسان با گرايش هاي متنوع نيز ذهن ناخودآگاه را در نظر مي گيرند. [3] روانشناسان از روشهاي تجربي براي استنتاج روابط علي و همبستگي بين متغيرهاي رواني-اجتماعي استفاده مي كنند. بعلاوه ، يا در تقابل ، با بكارگيري روشهاي تجربي و استنباطي ، برخي - به ويژه روانشناسان باليني و مشاوره اي - گاه به تفسير نمادين و ساير تكنيكهاي استقرايي اعتماد مي كنند. روانشناسي به عنوان "علم قطب" توصيف شده است زيرا پزشكي تمايل دارد تحقيقات روانشناسي را از طريق عصب شناسي و روانپزشكي انجام دهد ، در حالي كه علوم اجتماعي معمولاً مستقيماً از زيرشاخه هاي روانشناسي استخراج مي شود. [4]

رشته روانشناسي

در حالي كه دانش روانشناختي غالباً براي ارزيابي و درمان مشكلات بهداشت روان بكار مي رود ، همچنين به سمت درك و حل مشكلات در چندين حوزه فعاليت انساني هدايت مي شود. از نظر بسياري روانشناسي در نهايت به نفع جامعه است. [5] [6] اكثر روانشناسان درگير نوعي نقش درماني هستند ، كه در محيط هاي باليني ، مشاوره اي يا مدرسه اي تمرين مي كنند. بسياري از آنها تحقيقات علمي را در مورد طيف گسترده اي از موضوعات مربوط به روندها و رفتارهاي ذهني انجام مي دهند و معمولاً در بخش هاي روانشناسي دانشگاه كار مي كنند يا در ساير محيط هاي دانشگاهي (به عنوان مثال ، دانشكده هاي پزشكي ، بيمارستان ها) تدريس مي كنند. برخي از آنها در محيط هاي صنعتي و سازماني يا در زمينه هاي ديگر [7] مانند رشد و پيري انسان ، ورزش ، بهداشت و رسانه ها و همچنين در تحقيقات پزشكي قانوني و ساير جنبه هاي حقوق به كار گرفته مي شوند.

شخصيت مقاله اصلي: روانشناسي شخصيت روانشناسي شخصيت با الگوهاي پايدار رفتاري ، فكري و عاطفي - كه معمولاً به آن شخصيت مي گويند - در افراد است. نظريه هاي شخصيت در مكاتب و گرايش هاي مختلف روانشناسي متفاوت است. آنها فرضيات مختلفي راجع به موضوعاتي مانند نقش ناخودآگاه و اهميت تجربه كودكي دارند. از نظر فرويد ، شخصيت مبتني بر فعل و انفعالات پوياي id ، ego و super-ego است. [112] در مقابل ، براي ايجاد طبقه بندي از ساختارهاي شخصيتي ، نظريه پردازان صفات ، سعي در توصيف حوزه شخصيت بر اساس تعداد مجزا صفات كليدي با استفاده از روش آماري تحليل داده ها براي تحليل عاملي دارند. اگرچه تعداد صفات پيشنهادي بسيار متنوع است ، اما يك مدل اوليه مبتني بر بيولوژيك كه توسط هانس آيزنك ، سومين روانشناس قرن 20 (كه به ترتيب بعد از فرويد و پياژه قرار داشت) بسيار پر استناد ارائه شده است ، پيشنهاد مي كند كه حداقل سه ساختار اصلي لازم است براي توصيف ساختار شخصيت انسان: برونگرايي - درونگرايي ، روان رنجوري - ثبات ، و روان پريشي - عادي. ريموند كتل ، 7مين روانشناس پرمصرف قرن 20 (بر اساس ادبيات علمي مجله بررسي شده) [113] به طور تجربي نظريه 16 فاكتور شخصيت را در سطح فاكتورهاي اوليه و تا 8 طبقه دوم گسترده تر را استخراج كرد عوامل (در سطح تحليل آيزنكي) ، به جاي ابعاد "پنج بزرگ". [114] [115] [116] [117] مدل هاي ابعادي شخصيت از حمايت فزاينده اي برخوردار مي شوند و نسخه اي از ارزيابي ابعاد در DSM-V گنجانده شده است. با اين وجود ، عليرغم تحقيقات فراوان در مورد نسخه هاي مختلف ابعاد شخصيتي "پنج بزرگ" ، به نظر مي رسد لازم است از مفهوم سازي ايستايي ساختار شخصيت به سمت جهت گيري پوياتر حركت كنيم ، بدين وسيله تصديق مي شود كه ساختارهاي شخصيتي منوط به يادگيري و تغيير در طول عمر. [118] [119] يك نمونه اوليه از ارزيابي شخصيت ، ورق داده هاي شخصي Woodworth بود كه در طول جنگ جهاني اول ساخته شد. شاخص مشهور ، اگرچه از نظر روانسنجي ناكافي Myers – Briggs Type [120] بود كه سعي در ارزيابي "تيپ هاي شخصيتي" افراد با توجه به نظريه هاي شخصيت كارل يونگ داشت. . مقاومت رفتارگرايانه در برابر درون نگري منجر به ايجاد پرسشنامه شخصيتي قوي شغلي و شخصيت چند مرحله اي مينه سوتا (MMPI) ، در تلاش براي پرسيدن س askالات تجربي شد كه تمركز كمتري بر روان پويايي پاسخ دهنده داشتند. [121] با اين حال ، MMPI تحت بررسي دقيق قرار گرفته است ، با توجه به اينكه آن را به روانشناسي اعصاب و روان روانپزشكي پايبند مي داند ، و از آنجا كه افراد را ملزم به ارائه پاسخ هاي ذهني ، درون نگرانه به صدها مورد مربوط به آسيب شناسي رواني مي كند.

ذهن ناخودآگاه

مطالعه ذهن ناخودآگاه ، بخشي از روان خارج از آگاهي فرد است كه با اين وجود افكار و رفتار را تحت تأثير قرار مي دهد ، يكي از نشانه هاي روانشناسي اوليه است. در يكي از اولين آزمايش هاي روانشناسي كه در ايالات متحده انجام شد ، سي.سي.پيرس و جوزف جاسترو در سال 1884 دريافتند كه افراد مي توانند نسبتاً سنگين تر از دو وزن را انتخاب كنند حتي اگر آگاهانه از تفاوت اطمينان نداشته باشند. [123] فرويد اين مفهوم را رواج داد ، با عباراتي مانند لغزش فرويدي كه وارد فرهنگ عامه شد ، به معناي نفوذ بدون سانسور انديشه ناخودآگاه در گفتار و كردار فرد است. متن وي در سال 1901 ، روانشناسي آسيب هاي زندگي روزمره ، صدها رويداد روزمره را فهرست مي كند كه فرويد از نظر تأثير ناخودآگاه توضيح مي دهد. پير ژانت ايده ذهن ناخودآگاه را كه مي تواند حاوي عناصر ذهني خودمختاري باشد كه براي بررسي موضوع در دسترس نيستند ، پيش برد. [124] با وجود اين ، رفتارگرايي ، ذهن ناخودآگاه اهميت خود را در روانشناسي حفظ كرده است. روانشناسان شناختي از يك مدل "فيلتر" توجه استفاده كرده اند كه طبق آن پردازش اطلاعات زيادي زير آستانه آگاهي صورت مي گيرد و فقط برخي از فرآيندهاي خاص ، محدود شده توسط ماهيت و كميت همزمان ، از فيلتر عبور مي كنند. تحقيقات گسترده نشان داده است كه آغاز ناخودآگاه برخي از ايده ها مي تواند به طور پنهاني بر افكار و رفتار تأثير بگذارد. [124] يك مانع قابل توجه در اين تحقيق اثبات اين است كه ذهن آگاه يك فرد به دليل عدم اطمينان در گزارش دهي از خود ، محرك خاصي را درك نكرده است. به همين دليل ، برخي از روانشناسان ترجيح مي دهند حافظه ضمني و صريح را از يكديگر تشخيص دهند. در رويكرد ديگر ، مي توان يك محرك مخفي را نيز به عنوان يك آستانه هدفمند اما نه ذهني توصيف كرد. [125] مدل اتوماتيك بودن ، كه به دنبال افشاگري جان برگ و ديگران در دهه 1980 گسترده شد ، فرايندهاي پيچيده اي را براي اجراي اهداف توصيف مي كند كه مي توانند بدون آگاهي آگاهانه انتخاب شوند و در مدت زمان طولاني انجام شوند. [126] [127] برخي از داده هاي تجربي نشان مي دهد كه مغز قبل از اينكه ذهن از آنها آگاه شود ، شروع به بررسي اقداماتي مي كند. [125] [128] اين تأثير نيروهاي ناخودآگاه بر انتخاب افراد طبيعتاً بر اراده آزاد بر س willالات فلسفي تأثير مي گذارد. جان برگ ، دانيل وگنر و الن لنگر برخي از روانشناسان برجسته معاصر هستند كه اراده آزاد را توهم توصيف مي كنند. 

انگيزه

روانشناساني مانند ويليام جيمز در ابتدا از اصطلاح انگيزه براي اشاره به قصد استفاده مي كردند ، به تعبيري مشابه مفهوم اراده در فلسفه اروپا. با افزايش مداوم تفكر دارويني و فرويدي ، غريزه نيز به عنوان يك منبع اصلي انگيزه تلقي مي شود. [130] طبق تئوري محرك ، نيروهاي غريزه به يك منبع انرژي واحد تبديل مي شوند كه تأثير مداومي دارند. روانكاوي ، مانند زيست شناسي ، اين نيروها را خواسته هاي جسمي ارگانيسم از سيستم عصبي مي دانست. با اين حال ، آنها معتقد بودند كه اين نيروها ، به ويژه غرايز جنسي ، مي توانند در روان روان شوند و تغيير شكل دهند. روانكاوي كلاسيك درگيري بين اصل لذت و اصل واقعيت را تصور مي كند ، تقريباً منطبق بر id و ego. بعداً ، فرويد در فراتر از اصل لذت ، مفهوم انگيزه مرگ را به وجود آورد ، اجباري براي پرخاشگري ، تخريب و تكرار رواني رويدادهاي آسيب زا. [131] در همين حال ، محققان رفتارگرا از مدلهاي دوگانگي ساده (لذت / درد ، پاداش / مجازات) و اصول ثابت شده اي مانند اين ايده كه موجودي تشنه از نوشيدن لذت مي برد استفاده كردند. [130] [132] كلارك هول با مدل كاهش درايو ، ايده دوم را رسمي كرد. [133] به نظر مي رسد گرسنگي ، تشنگي ، ترس ، ميل جنسي و تنظيم مجدد حرارت انگيزه هاي اساسي حيوانات هستند. [132] همچنين به نظر مي رسد انسان ها مجموعه پيچيده تري از انگيزه ها را به نمايش مي گذارند - گرچه از نظر تئوريك اين موارد مي توانند ناشي از غرايز اوليه باشند - از جمله تمايل به تعلق ، تصوير از خود ، سازگاري با خود ، حقيقت ، عشق و كنترل. [134] [135] انگيزه را مي توان به روشهاي مختلف تعديل يا دستكاري كرد. محققان دريافته اند كه به عنوان مثال غذا خوردن نه تنها به نياز اساسي ارگانيسم به هموستاز بستگي دارد - فاكتور مهمي كه باعث ايجاد تجربه گرسنگي مي شود - بلكه به ريتم شبانه روزي ، در دسترس بودن غذا ، خوشمزه شدن غذا و هزينه بستگي دارد. [132] انگيزه هاي انتزاعي نيز قابل انعطاف هستند ، و اين امر توسط پديده هايي مانند سرايت هدف مشهود است: اتخاذ اهداف ، گاهي اوقات ناخودآگاه ، براساس استنباط از اهداف ديگران. [136] Vohs و Baumeister پيشنهاد مي كنند كه برخلاف چرخه تحقق نياز غريزه هاي حيواني ، انگيزه هاي انسان گاهي اوقات از يك قانون "خواستن بدل مي شود" پيروي مي كنند: هرچه پاداش بيشتري كسب كنيد مانند عزت نفس ، عشق ، مواد مخدر يا پول ، بيشتر شما آن را مي خواهيد. آنها پيشنهاد مي كنند كه اين اصل حتي مي تواند در مورد غذا ، نوشيدني ، رابطه جنسي و خواب نيز صدق كند. 

توسعه

روانشناسي رشد كه عمدتاً بر رشد ذهن انسان از طريق طول عمر متمركز است ، مي كوشد بفهمد كه چگونه افراد در جهان درك ، درك و عمل مي كنند و اينكه اين فرايندها با افزايش سن چگونه تغيير مي كنند. اين ممكن است بر رشد شناختي ، عاطفي ، اخلاقي ، اجتماعي يا عصبي متمركز باشد. محققاني كه كودكان را مورد مطالعه قرار مي دهند از تعدادي روش تحقيق منحصر به فرد براي مشاهدات در محيط هاي طبيعي و يا درگير كردن آنها در كارهاي تجربي استفاده مي كنند. چنين وظايفي غالباً شبيه بازيها و فعاليتهاي خاص طراحي شده است كه هم براي كودك لذت بخش است و هم از نظر علمي مفيد است و محققان حتي روشهاي هوشمندانه اي را براي مطالعه روند ذهني نوزادان ابداع كرده اند. علاوه بر مطالعه در مورد كودكان ، روانشناسان رشد نيز روند پيري و فرآيندهاي زندگي را مطالعه مي كنند ، به ويژه در ساير اوقات با تغيير سريع (مانند نوجواني و پيري). روانشناسان رشد براي آگاهي از تحقيقات خود از طيف گسترده اي از نظريه هاي روانشناسي استفاده مي كنند. 

ژن ها و محيط

همه صفات روانشناختي تحقيق شده تحت تأثير ژن ها و محيط به درجات مختلف تحت تأثير قرار مي گيرند. [138] [139] اين دو منبع تأثير اغلب در تحقيقات مشاهده اي افراد يا خانواده ها اشتباه گرفته مي شوند. به عنوان مثال انتقال افسردگي از يك مادر افسرده به فرزندانش. اين تئوري ممكن است معتقد باشد كه فرزندان به دليل داشتن مادري افسرده در محيط زندگي خود (فرزندان) در معرض خطر ابتلا به افسردگي قرار دارند. با اين حال ، خطر ابتلا به افسردگي نيز تا حدودي تحت تأثير ژن ها است. مادر ممكن است هر دو داراي ژن هايي باشد كه در افسردگي وي نقش دارند اما اين ژن ها را به فرزندان خود نيز منتقل خواهد كرد بنابراين خطر ابتلا به افسردگي در فرزندان را افزايش مي دهد. ژن ها و محيط در اين مدل انتقال ساده كاملاً گيج شده اند. تحقيقات ژنتيكي رفتاري تجربي و شبه تجربي از روشهاي ژنتيكي براي از هم گسيختگي اين مخلوط و درك ماهيت و ريشه تفاوتهاي فردي در رفتار استفاده مي كند. [75] به طور سنتي اين تحقيق با استفاده از مطالعات دوقلو و مطالعات فرزندخواندگي ، دو طرح كه تأثير ژنتيكي و محيطي مي تواند تا حدي مخدوش باشد انجام شده است. اخيراً ، در دسترس بودن فن آوري هاي توالي يابي ژنتيكي مولكولي ريزآرايه به محققان اين امكان را مي دهد كه تغييرات DNA شركت كنندگان را مستقيماً اندازه گيري كنند و آزمايش كنند كه آيا انواع مختلف ژنتيكي درون ژن ها با صفات روانشناختي و آسيب شناسي رواني از طريق روش هايي از جمله مطالعات ارتباط ژنوم در ارتباط است. يك هدف از اين تحقيقات شبيه به شبيه سازي موقعيتي و موفقيت آن در هانتينگتون است: با كشف ژن علي مي توان تحقيقات بيولوژيكي را براي درك تأثير ژن بر فنوتيپ انجام داد. يكي از نتايج عمده مطالعات انجمن ژنتيكي ، يافته كلي اين است كه صفات روانشناختي و آسيب شناسي رواني ، و همچنين بيماري هاي پزشكي پيچيده ، بسيار پلي ژنيك هستند ، [140] [141] [142] [143] [144] كه تعداد زيادي ( ترتيب صدها تا هزاران نفر) از انواع ژنتيكي ، هر يك از تأثيرات كوچك ، به تفاوت هاي فردي در ويژگي رفتاري يا گرايش به اختلال كمك مي كند. تحقيقات فعال براي درك پايه هاي ژنتيكي و محيطي رفتار و تعامل آنها ادامه دارد.

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.