پنجشنبه ۲۷ شهریور ۰۴

آشنايي با رشته روانپزشكي | بخش ششم

معرفي تمامي رشته هاي تحصيلي

آشنايي با رشته روانپزشكي | بخش ششم

۱۹ بازديد

تاريخاولين متون شناخته شده در مورد اختلالات رواني مربوط به هند باستان است و شامل متن آيورودا ، Charaka Samhita است. اولين بيمارستان هاي درمان بيماري هاي رواني در هند در طول قرن 3 قبل از ميلاد تاسيس شدند.يونانيان همچنين دست نوشته هاي اوليه اي درباره اختلالات رواني ايجاد كردند. [97] در قرن 4 قبل از ميلاد ، بقراط اين نظريه را مطرح كرد كه ناهنجاريهاي فيزيولوژيكي ممكن است ريشه اختلالات رواني باشد. در قرن 4 تا 5 پيش از ميلاد يونان ، بقراط نوشت كه او از دموكريتوس ديدار كرد و او را در باغ خود پيدا كرد كه حيوانات باز را بريد. دموكريتوس توضيح داد كه او در تلاش است تا علت جنون و ماليخوليا را كشف كند. بقراط كار او را ستود. دموكريتوس كتابي درباره جنون و ماليخوليا با خود داشت. در طول قرن 5 قبل از ميلاد ، اختلالات رواني ، به ويژه آنهايي كه داراي ويژگي هاي روان پريشي بودند ، از نظر ريشه اي فوق طبيعي قلمداد مي شدند ، ديدگاهي كه در سراسر يونان و روم باستان و همچنين مناطق مصر وجود داشت. [100] از جن گيري براي درمان اختلالات رواني اغلب با استفاده از روشهايي كه بسياري آنها را بي رحمانه يا وحشيانه مي دانند. Trepanning يكي از اين روشها بود كه در طول تاريخ مورد استفاده قرار گرفت.
عصر طلاي اسلامي مطالعات اوليه را در روانشناسي اسلامي و روانپزشكي پرورش داد ، بسياري از محققان در مورد اختلالات رواني نوشتند. پزشك ايراني محمد بن زكرياي رازي ، معروف به "رازز" ، متن هايي در مورد شرايط روانپزشكي در قرن 9 نوشت. وي همچنين به عنوان پزشك ارشد بيمارستاني در بغداد مدير يكي از اولين بخش هاي روانپزشكي در جهان بود. به ويژه دو اثر وي ، المنصوري و الحاوي ، توصيف و درمان بيماري هاي رواني را ارائه مي دهد.
ابوزيد البلخي ، در طول قرن هاي 9 و 10 ، يك ملت پارسي بود و از اولين كساني بود كه اختلالات عصبي را طبقه بندي كرد. وي براي درمان هر يك از اين اختلالات طبقه بندي شده نوروتيك ، در شناخت درماني پيشگام بود. وي روان رنجوري را به چهار اختلال عاطفي طبقه بندي كرد: ترس و اضطراب ، عصبانيت و پرخاشگري ، غم و افسردگي و وسواس. البلخي در ادامه سه نوع افسردگي را طبقه بندي كرد: افسردگي يا غم طبيعي (huzn) ، افسردگي درون زا كه از داخل بدن نشات مي گيرد و افسردگي باليني واكنشي كه از خارج بدن ناشي مي شود.
اولين bimaristan در قرن نهم در بغداد تاسيس شد و چندين قرن ديگر با پيچيدگي روزافزون در سراسر جهان عرب ايجاد شد. برخي از دو بومارستان شامل بخشهايي بود كه به مراقبت از بيماران رواني اختصاص داده شده بود [103] كه بيشتر آنها از بيماريهاي ناتوان كننده رنج مي بردند يا خشونت نشان مي دادند. [104] بيمارستان هاي تخصصي مانند بيمارستان سلطنتي بتلم در لندن از قرن سيزدهم ميلادي براي درمان اختلالات رواني در اروپاي قرون وسطي ساخته شده اند ، اما فقط به عنوان نهاد نگهداري از آنها استفاده مي شده و هيچ نوع درماني ارائه نمي دهند.
آغاز روانپزشكي به عنوان يك تخصص پزشكي مربوط به اواسط قرن نوزدهم است ، [97] اگرچه جوانه زني آن را مي توان در اواخر قرن هجدهم جستجو كرد. در اواخر قرن هفدهم ، پناهگاه هاي خصوصي مجنون شروع به تكثير و گسترش اندازه مي كنند. در سال 1713 بيمارستان بتل نورويچ ، اولين پناهندگي هدفمند در انگلستان ، افتتاح شد. [106] در سال 1656 ، لوئي چهاردهم از فرانسه يك سيستم عمومي بيمارستان براي كساني كه از اختلالات رواني رنج مي برند ايجاد كرد ، اما مانند انگلستان ، هيچ درمان واقعي انجام نشد.در دوران روشنگري نگرش نسبت به بيماران رواني تغيير مي كند. اين بيماري به عنوان نوعي اختلال مورد توجه قرار گرفت كه نياز به درمان دلسوزانه داشت. در سال 1758 ، ويليام باتي ، پزشك انگليسي ، رساله خود در مورد جنون را در زمينه مديريت اختلال رواني نوشت. اين يك انتقاد بود كه به ويژه در بيمارستان بتلم انجام شد ، جايي كه يك رژيم محافظه كار به درمان وحشيانه حضانت ادامه داد. باتي براي يك مديريت متناسب با بيماران كه شامل تميز كردن ، غذاي خوب ، هواي تازه و حواس پرتي از دوستان و خانواده است ، استدلال كرد. وي استدلال كرد كه اختلال رواني بيش از عملكردهاي داخلي ذهن ناشي از اختلال در عملكرد مغز و بدن است.مقدمه برخورد اخلاقي به طور مستقل توسط پزشك فرانسوي فيليپ پينل و كوكر انگليسي ويليام توك آغاز شد. [98] در سال 1792 پينل به پزشك اصلي بيمارستان Bicêtre تبديل شد. بيماران اجازه داشتند آزادانه در محوطه بيمارستان جابجا شوند و سرانجام سياه چالهاي تاريك با اتاقهاي آفتابي و تهويه مناسب جايگزين شدند. شاگرد و جانشين پينل ، ژان اسكوئرول (1840-1772) ، براي ايجاد 10 بيمارستان رواني جديد كه با همان اصول كار مي كردند ، كمك كرد.اگرچه توكه ، پينل و ديگران سعي داشتند محدوديت هاي جسمي را از بين ببرند ، اما در قرن نوزدهم همچنان گسترده بود. در پناهگاه لينكلن در انگليس ، رابرت گاردينر هيل ، با حمايت ادوارد پاركر چارلزورث ، روش درماني متناسب با "انواع" بيماران را آغاز كرد ، بنابراين مي توان از محدوديت هاي مكانيكي و اجبار استفاده كرد - وضعيتي كه سرانجام در آن به دست آورد 1838

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.